ولی اخیراً به نظرم میرسد که ارتباط بین مهربانی و صداقت آنطور که قبلاً تصور میکردم نیست. الان فکر میکنم که مهربانی بدون صداقت، مهربانیِ واقعی نیست و صداقت بدون مهربانی هم صداقت واقعی نیست. بنابراین اگر در زندگی به خودمان بهخاطر رُک و صادق بودنمان یا محبت، مهربانی و صداقتمان افتخار میکنیم، اگر میخواهیم واقعاً آنطور که هدفمان است باشیم (مثلاً صادق یا مهربان)، باید به آن یکی موضوع هم بپردازیم.
مهربانی بدون صداقت مهربانی واقعی نیست
توضیح دادن این احتمالاً آسانتر از آن دیگری است. اگر برایمان مهم است که با آدمهای زندگیمان خوب باشیم و تلاشمان این است که به کسی لطمه نزنیم، ممکن است متوجه شویم که داریم صداقت را فدای مهربانیمان میکنیم. درواقع سعی میکنیم چیزهایی را که آدمهای اطرافمان از ما میخواهند براشان فراهم کنیم، چه مناسب حالمان باشد چه نباشد.
مثلاً ممکن است برای کمک کردن به دیگران کار بیشتری از خودمان بکشیم و تظاهر کنیم که مشکلی نیست و میتوانیم انجام دهیم. برای اینکه به دیگران حس خوبی بدهیم ممکن است بیشتر از آنچه که واقعاً دوستشان داریم احساس نشان دهیم حتی ممکن است درمورد مشکلی که به نظرمان در فردی وجود دارد برای ناراحت نکردنشان دروغ بگوییم.
اینها همه نمونههایی از مهربانی بدون صداقت هستند و میبینیم که واقعی نیستند.
بیشتر از توان کار کردن بدون وقت گذاشتن برای مراقبت از خودمان معمولاً باعث میشود چندان خوب کار نکنیم و درنهایت مجبور شویم یکباره دست از کار بکشیم چون دیگر توان ادامهی آن را نخواهیم داشت. درمقایسه با حالتی که از همان ابتدا با صداقت حجم کاری که در توانمان است را مشخص میکردیم یا هر جا که کار برامان خیلی سخت شد به زبان میآوردیم، این وضعیت معمولاً برای اطرافیانمان بدتر خواهد بود.
بههمینترتیب، اگر بیش از اندازه به اطرافیانمان عرضه کنیم و بعد ادامهاش ندهیم، آنها سردرگم میشوند و لطمه میخورند. اگر به دادن آن چیز ادامه دهیم (چه وقت، احساس، یا تعهد) حتی وقتی چیزی از آن برایمان باقی نمانده باشد، افراد به آن عادت میکنند و درنهایت یک روز با چنان عصبانیتی از آن رابطه بیرون میرویم که همه چیز را نابود میکنیم.
منبع
:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0